هر وقت نمیتونست همه ی حرفاشو بزنه یا هروقت خیلی زیاده روی میکردم و هر چی میگفت متوجه نمیشدم ، این کارو میکرد . مثلاً یادمه یبار م خیلی بد رفتار کردم بعد مامان هیچی نگفت، ففط رفت تو اتاقم و رو کاغذ چرک نویسای رو میزم شروع کرد یه چیزایی نوشتن . بعدم صدام زد و از اتاق رفت بیرون . رو کاغذِچرک نویسِ کاهی ای که پر عدد و نقاشیای بی سر و ته بود با قرمز نوشته بود :تا توانی دلی به دست آور /دل شکستن هنر نمی باشد .
اونقدر همه چیه این خاطره پر رنگه که هر وقت بخوام دست خطشُ دقیقا میتونم تصور کنم .
ازین کارش خیلی خوشم میاد. خیلی ساکت و تاثیر گذار. بدون هیچ سوتفاهمی :/
میدونی مامان بعضی وقتا خیلی خوبه. خیلی میتونی روش حساب کنی. ازینکه حوصله داره حرفایی که میخوام بزنمُ بنویسم بهش بدم خیلی خوشم میاد .
درباره این سایت